اینجا رو تازگیا دوس دارم

دلم چایی.... ن کافی میکس میخاد اما دیر وخته

همه خابن

نمیدونم چیکار کنم

مچ بنده هنو دستمه

رفته بودم آرایشگا

ی تغییر جزئی.....مث همیشه وختی ک اعصابم تخمیه

عکسایی ک پاک میشن

آدمایی ک تازه اومدن

لباس نو....فصل امتحانات دانشگا

فکر تقلب و رو نویسی از بغل دستیم

انقد مخم شلوغه ک وخت فکر کردن ب تورو ندارم

 


*بقرآن!!!!گفتم ک گله نکنی از نبودنم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دوباره چشامو بستم و دارم فقط تایپ میکنم

مث اون وتا ک نمیخام دل بیتارو بشکنم

و تو چشاش نگا میکنم اما مسیجمو مینویسم

نمیدونم چ مرگمه

هه لاشی!!!!

واژه خوبیه .... البته بعضی وختا

نیدونم

شاید

لزومی نداره چیزی رو از کسی پنهون کنم

دلم برا ی دوست حدودا 14 ساله(منظورم کسی ک 14 ساله رفیقمه)

تنگــــــــــــــــــــــــــــــــ....شده

بعضی وختا

حادثه ها بیشتر از آنچه ک من تو ذهنم میبینم

بهم نزدیکترن!!!!

اوهوم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

برو بچ هرکی حاضری نزنه از تو لینکام حذف میشه!!!


+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

ی حس قشنگه

اومدنش

شاید ی معجزه!!!!

نمیدونم خودش ک ب معجزه اعتقاد نداره میگه فقط اراده آدماس ک

مورد قبوله

اوهوم

راس میگه

نمیدونم

حالا ی حس قشنگ دارم

ی حسی مث اون حسا ک دوس داشم تجربه کنمش

بچه ها(رفقای قدیمی عزرائیل) برام دعا کنید

میخام زندگی رو زیبا ببینم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دختره اومده نوشته

الان از حموم در اومدم...شرمنده نبودم نت

بیشتر از 200 تا لایک زدن براش

بنده حقیرم الان از دستشویی اومدم بیرون

دوستان ببینم چیکار میکنین دیگه!!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

این حرف مژگان رو واقعا تایید میکنم

((گاهی تنهایی شرف داره ب ی رابطه موقت...))

 

*خداییش حال کردم با حرفت دختر!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

نوشته های من برا هیشکی نیس

لطفا هی ازم نپرسین ک اینارو برا کی مینویسی

من ی انسانم....شایدم عزرائیل

از ی گوشه این دنیا

ک هیشکی نمیدونه کجاس

دارم فقط مینویسم

لطفا کسی حرفامو ب خودش نگیره

این آخرین پست مودبانمه

درضمن

اگه آمار بگیرم بدونم راضی نیسین از وبلاگم

حذفش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ن حذف نمیکنم

مینویسم اما کامنتارو دیگه عمومی نمیکنم

و لینکا حذف میشه و فقط مینویسم

حالا تصمیم با شماس....

شوخیم ندارم!!!!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دلم ی رفیق بامعرفت میخاد

ن جنسیتش مهم نیس

کسی ک بعد شنیدن حقیقت ژشت خدارو نگیره

دلم گرفته

کاش میشد داد بزنم

ماه محرمو از بچگی دوس دارم

دلم ی آرامش میخاد

ی حس خوب

ی زندگی بی.... نمیدونم شاید بی اونایی ک اطرافمن

خوشحالم ک اونایی ک رفتن قرار نیس دیگه برگردن

سرماخوردگیم خوب نشده

اومدم خونمون

دلم برا همشون تنگ شده بود

این روزا بیشتر تو خلوت خودمم

نمیدونم

انگار قراره از این ب بعد دوباره زندگی کنم

شاید!!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

من برا بارون احترام قائلم

با چتر نمیرم زیرش

من برا بارون احترام قائلم

از پشت شیشه نگاش نمیکنم

من برا بارون احترام قائلم

با اومدنش قیافه نمیگیرم

من برا بارون احترام قائلم

زیرش انقد کوچیک میشم ک جرات گریه ندارم

سرماشو، کدئینشو،آمپولشو ب جون میخرم

اما نمیگم....اه باز هوا تخمی شد!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دلم گرفته

از ی آشنا...

بخاطر حرفی ک بهم گف

ماه محرم....

من؟

ینی انقد لاشیم؟

ینی انقد آشغالم؟

چی فک کردی ک زنگیدی اون حرفو گفتی؟ها؟

مادرم گف ازش توقع نداشم برا اطمینان از شنیدن اون حرف بهت بزنگه

دیگه بنظرم حتی ارزش ندارن آدما ک بخام براشون دل بسوزونم

ریدم تو هیکل همه اطرافیانم

ک تا چیزی رو میشنوفن عین کلاغ 40تاش میکنن و ...

برا خودم متاسفم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

اگه خدا بودی چیکار میکردی؟

 

*برام کامنت کن....کامنتا مطمئنن خوندن داره

 

 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

برا دوسم احساسات ب خرج دادم بهش میگم

چطوری پیشی کوچولو؟

نصفه شبی مسیج داده

این لقب تازه چیه دادی ب من؟

میگم دارم برات کلاس رفیق قشنگارو میام

میگه لازم نکرده همون جنازه بگی بهتره


*ینی همچین دوست بااحساسی دارم من....توجه کنید ب اسم شریف بنده

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوووووی

با توام

تو ک زیر و روی هر چیز ننه ای میخابی

لزومی نداره برا من نقش بچه مثبتارو بیای

من خودم هف خط روزگارم

 

*گفتم ک در جریان باشی!!!آره

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

حضرت عباسی الان آینه جلو رومه...

سایز گوشام ک همونیه ک قبلنا بود...

ینی موندم بعضیا چی دیدن تو خودشون ک فک میکنن

چیز عالمن....

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

اینجا نمیدونم ...شاید خوب شاید بد

بهتره نباشه

خوبی هارو نمیدونم ولی بدیا نباشه بهتره

بازی کن با این ...با اون حرفی ندارم

همین طوری الکی فقط نگا کرد...منظورش اصن معلوم نبود

گفتنش اصن راحته!!! اصن نمیدونم چی میگم

نمیدونم باید دیلت کنم چیزیو ک نمیخام....

تو خیالم باید کتری رو بردارم! دستم میسوزه

حواسم نیس

داشتم میشکستم

نمیدونم....علتش هنوز معلوم نیس

میگن شب ترسناکه....از شاید زیاد استفاده میکنم

بعضی وختا...نمیدونم شاید

خودمم سردرگم میشم

از خودم بد نگم؟

لاشی بودنم....عوضی بودنم

حالا از هر نوعش

از جنسش ، نوعش، لاشیه یا عوضیه

واژه هارو میشه عوض کرد....عوضی بهتره

قشنگه دوس دارم

در هم ک حف میزنم راحت میشم

تهش سوراخه...حوصله ندارم...خابم نمیاد فردا امتحان دارم

ب تقلب فک میکنم

جایی ک قراره شیطنت کنم دوس دارم، اذیت کنم

با بدا کاری ندارم....بودن یا نبودن...مسئله این است....

خاسم ی حرف مشهوری بگم

خیلی دیر وخته....خابم میاد! نه نه نمیاد

میگه بد نگو! نمیدونم چی بگم!!!!

من؟

بد؟

حقیقتو نمیشه گف...همه فک میکنن بده

جانم.... چ کلمه ای

برا همه میگم...چ آشنا چ غریبه

جواب نمیدی؟

چرا؟

جواب دادم...نیومد؟

من میگم اون مینویسه

راه خوبی بود

از این ب بعد اینطوری مینویسم!!!

چیزای ترسناک، دراکولا

دارم ب جای قشنگی میرسم

خودمو خیلی دوس دارم

خیلی

بازم خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی

کسی هس از من بدش بیاد؟

خو بیاد....ب من چ راحت باش

من خستم

گفته بودم ک سرما خوردم؟

چن ساعت پیش گفتم آدم ایدز بگیره اما سرما نخوره

ولی ن همون سرما خوردن بهتره

شایدم خوشبختی(بقیش یادم نیس)

واژه ها...نمیدونم در موردشون چی بگم

دارن این ور و اونور میرن

درهمه

بگیر ک دارم چی میگم

عزرائیله دیگه

تا همین جا خوبه....پیاده نمیشی؟

 

فعلا شب بخیر


 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دوباره این شلوار تنمه

نمیدونم چ اجباریه ک من تو خلوت خودمم باس ب خودم برسم

نمیدونم....شاید باهاش احساس ی تغییر کوچیک میکنم

اصن معلوم نیس تازگیا چمه!!!؟

مدل موهامو شاید بخام دوباره تغییر بدم

فردا امتحان دارم.....ساعت .... (دیر وخته)

نمیدونم چرا دلشوره نمیذاره بخابم

ای بابا

دوباره کلمات هجوم آوردن

یجور بیماریه انگار

کسی دکتر خوب سراغ نداره؟

از طنز نویسی بدم میاد....نمیدونم شاید بهتره یخورده بکشم کنار...

همین جا خوبه برا استراحت

زیر سایه خدا

اوهوم...موافقم!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

من عوضی تر از اونیم ک کسی بخاد حدسم بزنه

ن قابل پیش بینیم

ن قابل دوس داشتن

و ن چیزی از این حرفا

همش همینم

همینی ک داره چرت و پرتاشو دو نصفه شب مینویسه

انگار داره ب جوش میاد

نمیدونم کتری رو گاز یا خون تو رگام

اما بدجور داغونم...اوفــــــــــــــــــــــــــــــــ دوباره سرما خوردم

ب نظرم بهتره ی تجدید نظر کنم تو افکارم!!!!


*از این ب بعد فونت و مدل نوشته هام قراره تغییر کنه

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

چقد خوبه ک همه شماها هستین با این ک نیستین

تا من براتون بنویسم و بخونین و بگین ک هستین با تموم نبودنتون

نمیخام دیگه کسی بیاد تو زندگیم

حتی اگه قرار باشه باهاش دنیا برام زیبا بشه

من خودم با خودم دنیامو زیبا میکنم و دوتایی باهم

میریم گردش

میریم بازار

برا خودم پفک میخرم

با خودم میرم باشگا

باخودم میرم رو تخت و کلی باهم حف میزنیم

میخام عاشق خودم شم....شاید اینبار شکست نخوردم

نمیدونم

دوباره چرت و پرتام دارن از انگشتام میان رو کیبرد

خودم میدونم ک درد از کجاس

ولی نمیدونم میتونم بگم یا ن

البته برام زیاد قابل حساسیت نیس ک کسی بگیره حرفامو

همین ک مینویسم کافیه

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دیدن نداره حال و روز کسی ک چشم دیدن هیشکیو نداره

نمیدونم الان کجای دنیام

یجای دور و غریب

یجا ک ن کسی از خانوادم هس کنارم

ن کسی ک بفهمه دردمو

فقط دلخوشم ب این وبلاگ و این لپ تاپ ک تو هجوم بغضایی ک

دارن جر میدن گلومو

پناه آوردم از زیر بعضی از دردا ی این وبلاگ

ک بنظرم خیلیا دلشون میخاد این وبلاگم نداشته باشم

آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ی نفس عمیق

بعضی وختا قشنگ خالیم میکنه

باید یادبگیرم ک چطوری دس تگون بدم برا چیزایی ک زمانی داشتم و

الان دارن میرن ک ناپدید شن

مث همیشه اصن نمیدونم ک چی دارم مینویسم

فقط باس بنویسم

انقد ک خود واژه ها دیگه تموم شن و خیالم راحت شه ک حرفی

دیگه نیس برا گفتن تو این پست

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

دلم عجیب گریه میخاد

از ته دل

چ میدونم....شاید ی فریاد از ته هنجره جر خورده از دس این همه بغض

شاید ی نگاه

مث اون نگاها ک ب آدم اطمینان میدن نترس من هستم

خسته نباشن اونا ک بودن و گفتن تا تهش هسن اما را نیومده جیم شدن

نمیدونم اصن چی مینویسم

قاطی کردم

هه!!!

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

خستگی از سرو کول زندگیم بالا میره

دیگه مرد و مردونه میگم

اعتراف میکنم

کم آوردم

خسته شدم

تنهام

بریدم

لطفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا کسی نیاد تو زندگیم

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

امروز دوباره خر بازیم گل کرد

اونم درس وسط کلی آدم

 

*من دیگه واقعا کم آوردم


+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

الان دقیقا رو نقطه صفر مرزی دنیام

ن از لحاظ جغرافیایی

از لحاظ شرایط روحی

 

*ینی من با تو صادق بودم تو با من جعفرقلی

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

هههههههههههههههههههههههه هه

این هه آخری ینی چی ؟؟؟؟

هنوز نتونستم منظورشو بفهمم از این مسیجش

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

 

 

بعضیا هستن اصن نمیشه دوسشون نداشت !

 
 


مثلا خودم ...

 
 
*خخخخخخخخخخخخخخخخخ!!!!


 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

به درکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

*الان تموم خلاصه عاشقانه هامه

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

 

 

ما هنوزم همانیم ک بودیم

بعد از گذشت چند صباحی ک بسیار گند و زهرمار گونه بود

بالاخره کشف شد ک بنده دچار بحران عاطفی شدید شدم

ب هرحال عاطفه تان را با مناسبترین قیمت خریدارم

 

 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

بعضی وختا برا کشتن خودم باید اول ب 110 اطلاع بدم

تا خودمو پیدا کنم بعد....


*ینی همچین خود ناپیدایی دارم من!!!!!

 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

سلامتی اونایی ک خاطرات مستیشون ی شبه مث الکل نمیپره

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

نمیدونم عزادار کدوم درد باشم

بدجـــــــــــــــــــــــــــــــــــور کم آوردم بقران

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 15 صفحه بعد